بازاریابی محتوا – Content Marketing
بازاریابی محتوا:
شامل دو مقوله 1- SEM و 2- SEO
1- SEM
Search Engine Marketing
2-SEO
Search Engine Optimization
در گذشته نه چندان دور, سئو در حد کدنویسی محدود میشد, حال آنکه امروزه فقط بخش کوچکی از آن مربوط به کدنویسی است, بلکه فاکتورهای دیگری مانند رنگ, محتوا, فعالیت های سوشال مدیا و … وارد این مقوله شده اند.
گوگل, موتور جستجوی مفهومی
امروزه موتورهای جستجو بسیار پیشرفته شده اند و از الگوریتم های پیچیده ای استفاده میکنند, برای مثال وقتی شما کلمه ای مانند “آنتالیا” را سرچ میکنید, گوگل که یکی از قدرتمندترین موتورهای جستجوست به صورت مفهومی و مجازی این کلمه رو تفسیر میکنه که توی ذهن کاربر چی بوده, در نتیجه عباراتی شبیه اینها رو برای کاربر نشان میدهد, “رزرو هتل”, “آفتاب گرفتن در سواحل”, “سفر به ترکیه” و … و حالا اینکه چطور این عبارات رو پیدا میکنه داستان بزرگ و پیچیده ای داره که مهمترین شون, از رفتارهای قبلی کاربر در هنگام جستجوی این عبارت بوده است.
بنابراین تنها عبارت مورد نظرمون رو توی سایت تزریق کردن تاثیری آنچنانی در سئوی سایت نداره, بلکه اگر محتوا به هر شکلی که امکان پذیر است از قبیل فیلم, پادکست, انیمیشن, محتوای متنی, اینفوگرافیک و … مطابق سلیقه و نیاز مشتری ساخته شود, خودبه خود رتبه سایت بالا خواهد رفت.
پیش تر ها از متاتگ ها در پایان پست ها استفاده میشد که اطلاعاتی به کاربر میداد که این صفحه و پست در مورد چیست, اما امروزه نه تنها استفاده نمیشود که توصیه میشود که استفاده نگردد چون تهدیدی برای سایت به شمار میاید, بنابراین اهمیت این مقوله از بین رفته است.
باید یادآوری کنم که کیورد ریسرچ (Keyword research) با این بحث متفاوت است که در پستهای بعدی به آن اشاره میکنیم.
بازاریابی محتوا خیلی شبیه تبلیغاته اما هدف تبلیغات, آگهی است در حالیکه هدف بازاریابی محتوا, آگاهی است.
تاریخچه بازاریابی محتوا به سال 1895 برمیگردد, داستان به این شکل بود یک شرکت ماشینهای کشاورزی (The Furrow) در امر فروش محصولات ناموفق بودند, لذا تصمیم گرفت که شیوه عملکرد خودش رو تغییر بده, شرکت تصمیم گرفت که به جای تبلیغ کردن, شروع به آگاهی دادن به مشتریان در قالب مقاله کرد.
مقاله های تولید شده در مورد انواع ماشینهای کشاورزی, مزایا و مشکلاتشان بود. اطلاعات تکمیلی در مورد اینکه کدام ماشین به درد چه کاری میخوره و …میداد.
این عمل باعث شد که مشتریان ضمن گرفتن اطلاعات, به این شرکت اعتماد کرده و مشتری شان شوند.
این عمل یک انقلابی رو ایجاد کرد چون تا پیش از این فقط شرکتها در حال تبلیغ کردن بودند در حالیکه این شرکت شروع به آگاهی دادن کرد بجای آگهی کردن.
Customer Media: رسانه ای که نه فقط توسط مشتری تولید میشه که توسط شرکتها تولید میشود.
مدل این رسانه با رسانه هایی که جنس کارشون رسانه هست مثل خبرگزاریها و … متفاوت است.
مدل بازاریابی اینترنتی از همین داستان فارو شروع شد.
اهمیت بازاریابی محتوا در مقابل تبلیغات:
1- تا سال حدود 1970 هرکسی مدیا نداشت. در حالیکه امروزه هر شخصی یک مدیا به هر شکل ممکنی رو داره, سایت, رادیو, تلویزیون, موبایل و …
2- لغتی به نام Prosumer وارد شد یعنی هم consumer و هم producer یعنی مصرف کننده و تولید کننده, مثل فعالیت در تلگرام, هم مصرف میکنید و هم تولید محتوا
3- در عصر اطلاعات دیگه نمیشه هر حرف و جعلی رو زد, چون همه به اندازه پزشکان به اطلاعات دسترسی دارند و میتونند صحت و سقم اطلاعات رو کشف کنند.
مثلاً دیگه نمیشه با تبلیغ بگی که با فلان شامپو موهات در میاد چون کاربران میرند سرچ میکنند و اطلاعات کامل رو در موردش در میارند.
البته این به این معنی نیست که تبلیغات موثر نیستن و یا دیگه استفاده نمیشند بلکه به این معنی است که هر کدوم در زمان خودش باید استفاده بشه, مثلا فرض کنید که شما محصولی دارید که تاریخ انقضاء داره, خوب برای این محصول بهترین روش فروش تبلیغات هستش ولی اگه همین محصول نیاز به معرفی و آشنایی مشتریان داره باید محتوا سازی بشه و طی مراحلی بازاریابی اینترنتی انجام بشه.
در نتیجه تبلیغات, ناپایدار و بازاریابی اینترنتی پایدار است.
بازاریابی محتوا:
محتوایی که با ارزش باشه در بستر مناسبی قرار بگیره, بازاریابی محتوا شکل میگیره.
1- محتواهای متنی اینترنتی – حدود سال 1990
2- محتواهای سمعی بصری – حدود سال 2000
3- محتواهای باینری (سمعی و بصری) و اسکی (متنی) – حدود سال 2018
در حال حاضر بیشتر سرچ های گوگل براساس متن صورت میگیره, هرچند جستجوی عکس هم تا حدی انجام شده است (یعنی شما عکس مورد نظر خودتون رو به گوگل میدید و ازش میخواین که بهتون در موردش اطلاعات بده) ولی هنوز در ابتدای راه است و پیشرفته نیست.
به صورت کلی پیشنهاد میشه که محتواها به همه شکل ممکنه تولید بشند, اما گوگل قدرت تشخیص فیلم و صوت اینا رو در حال حاضر نداره, حال گوگل با این محدودیت چطور قادر به تشخیص فیلم و صوت مورد نظر ما میشه به شکل زیر است:
1- رفتارهای کاربران در جستجوی فیلم و پادکست
2- شاخص فنی (مثل الگوریتم و …)
3- تیم های انسانی ضد اسپم (برخی از محتواها با گول زدن مخاطب, اقدام به بازدید سایت و … میکنند مثلاً عکس یک هنرپیشه رو میذارن و وقتی روی آن کلیک میشه وارد مثلا شرکت بیمه میشه, در این حالت که این محتوا تونسته گوگل رو دور بزنه, تیم ضد اسپم وارد عمل شده و اینگونه سایتها رو از نتایج گوگل پاک میکنند.(
از بین سه مورد بالا, مورد اول یعنی رفتار کاربران از همه مهمتر است. مثال بانک ملی و بانک سامان
بانک سامان نسبت به بانک ملی از لحاظ شاخص های فنی پیشرفته تر است اما چون در ایران بانک ملی بیشتر سرچ و استفاده شده است, هنگامی که کلمه “بانک” سرچ میشود, بانک ملی جزء نتایج اول ظاهر میشه.
دیدگاهتان را بنویسید